جدول جو
جدول جو

معنی کاظم پاشا - جستجوی لغت در جدول جو

کاظم پاشا
(ظِ)
موسی کاظم پاشا، یکی از بزرگان شاعران متأخر عثمانی است و مهارت تامه ای در مرثیه و هجا دارد. در قصبۀ قونیچه از عرنودستان (ارناودستان) به سال 1237 ه. ق. متولد شد و با پدرش حسین بک به دارالسیادۀ استانبول آمد و مدتی مشغول تحصیل بود. بعدها در زمرۀ منشیان دربار درآمد و به تدریج حائز رتبه های گوناگون نظامی و غیرنظامی گردید. مردی حرّاف و مستعد بود و به کثرت محبت به خاندان نبوت و دوستی اهل بیت شهرت یافت، واهل طریقت بود. قسمت مهمی از اشعارش مشتمل بر نعت ومرثیه و مناجات میباشد... (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
کورۀنحاس، قصبۀ مرکزی ناحیه ایست در ولایت سنجاق که در 40 هزارگزی شمالی قسطمونی و 22 هزارگزی جنوبی اینه بولی واقع شده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1202)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
یوسف... از وزرای سلطان عبدالعزیز و عربی الاصل بود و در زیر نظر عم خود عثمان پاشا تربیت یافت و از علمای عصر تحصیل علم کرد و در ادبیات ترکی و عربی و فارسی و شعر و انشا ماهر شد. به سال 1249 به مصر رفت. و در ظرف پنجسال به مرتبۀ سرلشکری (امیراللوایی) رسید داماد محمدپاشا شد و در اندک مدتی با پایۀ بیگلربیگی به عضویت مجلس عالی عدلیه و معارف منصوب شد و به مقامات مختلفی نائل آمدو در سال 1293 درگذشت. و در جنب بیمارستان غریبان که خود احداث کرده بود به خاک سپرده شد. کریم و نیکوکار و مدبر و دوراندیش بود. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(ظِ مِ)
میرزا کاظم کاشی، ابن امینا از شعرای ایران و از اهالی کاشان بود، و به هندوستان کوچ کرد در زمرۀ منشیان عالمگیر پادشاه درآمد و تاریخ سلالۀ وی را برشتۀ نظم درآورد وی پس از شروع بنای اطناب و تطویل را گذارد چنانکه شاه را ملول ساخت از این رو او را از ادامۀ آن مانع گردید. از اوست:
نیست از چاه زنخدان بتان قسمت ما
غیر آبی که ز حسرت به زبان میگردد.
(از قاموس الاعلام ترکی).
در تذکرۀ نصرآبادی آمده: ’ولد میرزا امینای کاشی به کمالات ظاهر و باطن آراسته چنانچه پاره ای تحصیل علوم نموده طبع انشائی هم دارد به هندوستان رفته درخدمت پادشاه عدالت پناه اورنگ زیب واقعه نویس است و اعتباری دارد. (تذکرۀ نصرآبادی ج 1 ص 132)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع در 14هزارگزی خاور نهر آب و یک هزارگزی شمال راه فرعی نهرآب بسنجابی، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر، و دارای 150 تن سکنه از چشمه مشروب میشود، محصولاتش غلات، لبنیات، برنج، توتون و حبوب است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، ساکنان از طایفۀ ولدبیگی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
محمد پسر ابراهیم افندی. از وزراء و گویندگان عثمانی بود که مدتی در مصر وسپس در جده والی بود و در سال 1183 هجری قمری در جده درگذشت. بیت زیر از اوست:
ترک ایلمش جهانی کوکل یا خود ایتمامش
بار گران اولور می هیچ ابداله کشکلی.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا